به گزارش راهبرد معاصر همزمان با تحولات گسترده در عرصه بینالمللی، برخی اقدامات دولت «بوریس جانسون» موجی از انتقادها را در داخل این کشور به همراه داشته است. برخی منتقدان دولت انگلیس میگویند بوریس جانسون مفهوم جهانی از بریتانیا را خراب کرده است و سیاستهای دولت به جای تقویت قدرت نرم کشور، نهادهای حیاتی و نفوذ لندن را تضعیف میکند. با اینحال برخی تحلیلگران مسائل بین الملل تاکید دارند که روند کنونی از تضعیف واقعی قدرت لندن ناشی میشود و ارتباط چندانی با تصمیمهای تازه دولت ندارد.
بر این اساس روند پیروی تمامعیار لندن از سیاستهای واشنگتن و دنبالهروی دولتهای این کشور از ایالات متحده در کنار برخی تحولات شگرف جهانی، قدرت نرم و سخت انگلستان را تضعیف کرده است و دیگر نمیتوان از لندن مانند گذشته انتظار عمل را داشت. قدرت سیاسی انگلیس به اندازهای دچار تزتزل شده که این کشور حتی در سیاستهای اعلام خود مجبور به چشمپوشی از خاورمیانه شده است؛ منطقهای که برای قرنها حوزه سنتی نفوذ لندن بود و باوجود خروج نظامی چند دهه قبل، هنوز در تصمیمگیری بسیاری از دولتها نقش دارد.
قدرت سیاسی انگلیس به اندازهای دچار تزتزل شده که این کشور حتی در سیاستهای اعلامی، مجبور به چشمپوشی از خاورمیانه شده است
توهم بریتانیای جهانی
تحولات در اروپا، خارومیانه و عرصه بینالمللی حکایت از آن دارند که به طور مشخص مفهوم «بریتانیای جهانی» یک شعار بدون پشتوانه است و دولت انگلستان نه تنها تلاشی را برای ارتقای جایگاه لندن در عرصه بینالمللی انجام نمیدهد، بلکه به تدریج از این هدف دورتر میشود.
مرکز پژوهشی «میدلایستآی» در تحلیلی آورده است بررسیهای پیشین به دنبال آن بودند که دریابند برگزیت چگونه میتواند نفوذ جهانی لندن را تقویت و موقعیت انگلیس به عنوان یک رهبر جهانی در دیپلماسی، توسعه و تلاشهای زیست محیطی را تقویت کند. با این حال، به نظر میرسد به صورت عمدی یا ناخواسته، بسیاری از برنامهها کنار گذاشته میشوند یا نتیجه عکس دارند.
در پژوهشهای این مرکز، انگلیس سومین ابرقدرت نرم در جهان معرفی شده است که این جایگاه را مدیون مراکزی مانند بیبیسی و شورای بریتانیا ارزیابی کردهاند. حال نخست وزیر بوریس جانسون بارها تمایل خود را برای قطع کمکهای مالی به این نهادها ابراز کرده است. منتقدان میگویند دولت جانسون قصد دارد قابلیتهایی را که برای حفظ و بهبود قدرت نرم انگلیس داشته، نابود کند.
«جوزف نای» اندیشمند آمریکایی اعتقاد دارد؛ قدرت نرم یعنی به دست آوردن اهداف یا وادار کردن دولتها به پذیرش نتیجهای که انجام آن به ابزارهای قدرت سخت (تهدیدهای نظامی یا پاداشهای مالی) نیاز دارد.
طبق این تحلیل، به نظر میرسد دولت جانسون مصمم است که دیگر نهادهای کلیدی قدرت نرم انگلیس را تضعیف کند. وزارت امور خارجه که یکی از اهداف کلیدی آن ارتقای منافع و وجهه لندن در خارج است، ۲۰ درصد کارکنان خود را کاهش میدهد. بی بی سی، هم به عنوان ابزار رسانهای اصلی انگلیس در جهان هم درحال کاهش بودجه است. کمکهای دولتی به عنوان ابزار مهم قدرت نرم لندن نیز به شدت کاهش مییابد.
در کنار این کاهش بودجهها، سیاستهای دولت نیز قدرت نرم بریتانیا را تضعیف میکند. خروج فاجعه بار از کابل بیکفایتی این دولت را نشان داد و به اعتبار بریتانیا بیشتر آسیب رساند. علاوه بر پیامدهای کنونی برگزیت، کشمکشها با فرانسه و اتحادیه اروپا، و موضوع ایرلند شمالی هم از جمله این مسائل هستند. از طرف دیگر بیتوجهی لندن به خاورمیانه و تمرکز بر شرق به خاطر پیروی از رویکردهای ایالات متحده هم ضربه بزرگ دیگری بر اعتبار جهانی انگلستان به شمار میرود.
در کنار کاهش بودجهها، سیاستهای دولت جانسون نیز قدرت نرم بریتانیا را تضعیف میکند. خروج فاجعهبار از کابل بیکفایتی این دولت را نشان داد و به اعتبار دولت وی بیشتر آسیب رساند
خاورمیانه و کاهش اعتبار جهانی انگلستان
تحلیلگران اعتقاد دارند بریتانیای جانسون فاصله زیادی تا تبدیل شدن به یک ابر قدرت نرم دارد. در واقع، اقدامات دولت او جذابیت جهانی بریتانیا را کاهش داده است و انگلیس را به یک قدرت جهانی متوسط تبدیل کرد. منتقدان تصمیمات جدید دولت لندن برای خاورمیانه را هم نشانهای از روند نزول قدرت لندن میدانند. دولت انگلیس به تازگی وزیر خاورمیانه و شمال آفریقا را برکنار کرد. گفته میشود این امر وزارت امور خارجه را ضعیف و نفوذ جهانی انگلستان را محدود میکند.
اندیشکده «چتم هاوس» در تحلیلی آورده است در هفتههای اخیر انگلستان خود را بسیار مشتاق نشان داد تا به عنوان یکی از رهبران کارزار واکنشی غرب به حمله روسیه به اوکراین معرفی کند. در همین زمان سال گذشته، لندن برنامههای خود برای تغییر جهت به سمت اقیانوس هند و آرام را اعلام کرد تا همچون واشنگتن، خود را برای مقابله با افزایش چین در جستجوی فرصتهای تجاری جدید آماده کند.
در این چارچوب، تمرکز ژئوپلیتیکی لندن به اروپا و آسیا، انگلیس را در معرض خطر نادیده گرفتن یک منطقه ژئواستراتژیک کلیدی خاورمیانه قرار میدهد. وزیر امور خاورمیانه و شمال آفریقا دولت جانسون که در این ماه بی سر و صدا حذف شد، و وظایف اروپا، آمریکا و ایران به «کلور لی» محول شد و بقیه مسئولیتهای خاورمیانه را «آماندا میلینگ» بر عهده خواهد گرفت.
این اتفاق تنها یک ماه پس از آن رخ داد که بریتانیا ۹۰ میلیون پوند، از بودجه پیشگیری از درگیری خاورمیانه و شمال آفریقا را کاهش داد. لندن همچنین ۵۰ درصد از بودجه محافظت از کودکان در برابر مینها، از جمله در سوریه و لبنان را کم کرد؛ ضمن آنکه برنامه امداد به پناهجویان سوری نیز قطع شد.
تغییر نگرش از خاورمیانه به سمت شرق
طبق تحلیل فوق، «میلینگ و کلورلی» زمان کافی نخواهند داشت تا در کنار مسئولیتهای خود بر خاورمیانه هم تمرکز کنند زیرا باید درگیری در اوکراین و پیامدهای طولانی آن را در اولویت قرار دهند، همچنین باید به روابط جامع بریتانیا با اروپا نظارت کنند. میلینگ باید به ظهور چین و برنامههای تجاری و دفاعی بریتانیا در منطقه آسیا-اقیانوسیه بپردازد ضمن آنکه در چند سال آینده افزایش تنشها بر سر تایوان نیز ممکن است به وقوع بپیوندد.
شرایط به سرعت تغییر کرده است تا چندی قبل خاورمیانه کانون فعالیتهای نظامی و دیپلماتیک انگلستان بود. اما دولت دیوید کامرون مدتها قبل از پرداختن به برگزیت، انحراف سیاستها به سمت شرق را آغاز کرد. نگاه به شرق فقط مربوط به منطقه اقیانوس آرام یا در واقع مقابله با چین نبود، بلکه سرمایهگذاری و فرصتهای تجاری و سرمایهگذاری جدید از ابوظبی تا شانگهای را نیز شامل میشد.
اندیشکده چتمهاوس: تاریخ حضور انگلیس در خاورمیانه، طولانی، اغلب خونین، گاهی اوقات سوداگرانه و گاه صلحآمیز بوده استتحلیل چتم هاوس تصریح دارد انگلیس همچنین نقش کلیدی در توافق هسته ای ۲۰۱۵ یا برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) با ایران داشت و در عراق و سوریه هم برای مقابله با داعش فعال بود. لندن در تاریخ خود، نقشی پررنگ در خاورمیانه داشته است؛ بسیاری از کشورهای منطقه مستعمره یا تحت الحمایه سابق آن بودند و این کشور به ایجاد رژیم اسرائیل پس از جنگ کمک کرد و در مرکز بحران سوئز قرار داشت.
به نوشته این اندیشکده «تاریخ حضور انگلیس در خاورمیانه، طولانی، اغلب خونین، گاهی اوقات سوداگرانه و گاه صلحآمیز بوده است».
طبق این تحلیل؛ کنار گذاشتن منطقه در زمان افزایش بیثباتی ژئوپلیتیکی اشتباه بزرگی خواهد بود. در حالی که چین، ایالات متحده و روسیه در صدر خبرها قرار دارند، اهمیت حیاتی خاورمیانه به قوت خود باقی خواهد ماند.
خاورمیانه هنوز حیاتی است
تحلیلگر چتم هاوس مینویسد: برای شروع، مذاکرات مرتبط با برجام با ایران خود دلیل کافی برای فعال ماندن در منطقه است. شرایط توافق، به ویژه پس از خروج ترامپ از آن، بسیار حساس شده است. دستیابی به یک نتیجه صلح آمیز و پایدار مستلزم درایت فوق العاده و تعهد طولانی مدت است.
این تحلیلگر میافزاید: با این حال، توافق هستهای ایران تنها نوک کوه یخ است. خاورمیانه و شمال آفریقا برای امنیت جهانی از چند جهت حیاتی خواهند بود. در حوزه آب و هوا، دو کنفرانس آب و هوای COP بعدی در شرم الشیخ و امارات برگزار میشود. در زمینه پناهجویان نیز بیثباتی سیاسی مداوم خانوادهها را آواره میکند و همین امر بر کشورهای اروپایی تأثیرگذار میشود. موضوع تروریسم نیز همچنان تهدیدی برای غرب است، اما در خاورمیانه یک واقعیت زنده است.
همچنین پس از حمله اخیر انصارالله یمن به امارات متحده عربی درگیریهای جاری در یمن با خطر تشدید تنش روبهرو میشود. ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه میتواند به سرعت تغییر کند. تنها چند سال پیش، بهار عربی تهدیدی برای سرنگونی دولتهای خاورمیانه بود. به تازگی توافق ابراهیم، موجب پیدایش اتحادهای جدید و تا حدودی غیرمنتظره شده است. مدیریت این پویاییهای در حال تغییر به توجه خاص نیاز دارد که انجام آن از طریق وزرا یا کارکنان پراکنده ساخته نیست.
نگرانی دیگر این است که در چند سال آینده به احتمال زیاد شاهد احیای ژئوپلیتیک نفتی خواهیم بود. با اعمال تحریمهای کشورهای غربی علیه روسیه و قطع عرضه گاز این کشور، قیمت نفت افزایش پیدا خواهد کرد. کشورهای اوپک پلاس از جمله روسیه باید در مورد افزایش عرضه تصمیم بگیرند. عدم اطمینان در مورد توافق با ایران، آشفتگی در لیبی، انتخابات میان دوره ای ایالات متحده و بهبود شرایط اقتصادی پس از کووید-۱۹ میتواند به معنای افزایش تقاضا و نوسان بیشتر در قیمت نفت خواهد بود.
در چند سال آینده ژئوپلیتیک نفتی احیا خواهد شد زیرا با اعمال تحریمهای کشورهای غربی علیه روسیه و قطع عرضه گاز این کشور، انرژی به موضوعی مهم و عنصری گرانقیمت تبدیل میشود
همچنین، خاورمیانه و شمال آفریقا مکانهای کلیدی در تضارب عقاید غرب و شرق هستند. چین سرمایهگذاری زیادی در آفریقا نه تنها از نظر تجارت، بلکه در حوزه ایجاد پایگاههای نظامی و قدرت نرم انجام داده است؛ همزمان روسیه بخشهای خاصی از خاورمیانه را حوزه نفوذ خود میداند.
انگلستان به دنبال شرکای تجاری و سرمایه گذاری جدید است زیرا با بزرگترین شریک خود - اتحادیه اروپا – دچار مشکل شده است و به دلایل سیاسی متفاوت، بعید است با دومین و سومین شریک بزرگ خود یعنی ایالات متحده و چین هم به توافق تجاری برسد. وزارت تجارت بین الملل دستیابی به توافق با شورای همکاری خلیج فارس را در اولویت قرار داده اما بعید است برکناری وزیرخاورمیانه کمکی به این مذاکرات کند.
تحلیلگر چتمهاوس نتیجه میگیرد: تحولات حکایت از آن دارند که خاورمیانه همچنان در مرکز امور جهانی قرار دارد. اهمیت این منطقه در زمینههای زنجیره تامین، ژئوپلیتیک و نبرد عقاید غیرقابل انکار است. در حالی که چرخش بریتانیا به سمت چالشهای جدید سیاست خارجی قابل درک است، عقبنشینی بلندمدت از منطقه برای جایگاه جهانی انگلیس خطرناک است و نشان از اضمحلال قدرت نرم لندن دارد.